از احساسات خود بنویسیم …
هیجانات و نحوه پردازش و تنظیم آنها، همواره بر ابعاد مختلف افراد اثرگذار بوده است. هر چه پردازشهای ذهنی بهتری بر روی هیجانات انجام شود، کمک میکنند تا احساسات بهتر شناخته شوند و از انرژی آنها در جهت رشد مطلوب فرد استفاده شود. هم چنین بسیاری مواقع عدم آگاهی و تنظیم هیجانات، باعث احساس فشار و تنش در زندگی و روابط شخصی افراد میشوند. در کنار رواندرمانی و تکنیکهای مختلف مدیریت و تجربه هیجانات، یکی از راههای ساده و بدون نیاز به مربی و راهنما برای آگاهی و تنظیم احساسات، نوشتن آنها هست. این روش میتواند در زندگی روزمره به عنوان یک روش کارآمد برای مواقع مختلف که احساسات شدید یا متضادی را تجربه میکنیم، استفاده شود. نوشتن احساسات نوعی از بیان و افشای هیجانی محسوب میشود. البته منظور از نوشتن احساسات، خاطره یا واقعه نگاری نیست. بیان احساسات، افکار و وقایع مرتبط با آن، بدون سانسور و بدون قضاوت، نوشتن موثر و افشای هیجانی محسوب میشود.
“جیمز پنبیکر”، پیشگام پژوهشی افشای هیجانی تجربه ی شخصی خود را که منجر به پژوهشهای گسترده ای در این زمینه شد به صورت زیر مطرح میکند:
“تجربه ی شخصی من در چندین سال پیش نشان داد که حرف زدن تنها راه رسیدن به بینش نیست. من و همسرم بلافاصله پس از دوره ی لیسانس با هم ازدواج کردیم. سه سال پس از آن بسیاری از اصول حاکم بر رابطه مان برایم فرو ریخت این دوره از زندگی من بسیار تاریک و مخوف بود تا آن زمان هرگز تا این حد افسردگی را تجربه نکرده بودم هر روز که از خواب بلند میشدم حس میکردم یک روز دیگر از این زندگی جهنمی آغاز شده است. مثل خیلی از افراد دیگری که تا به حال با چنین اغتشاشی در زندگی روبرو نشده بودند نمی دانستم چطور باید با این افسردگی شدید مقابله کنم خورد و خوراکم خراب شده بود شروع به سیگار کشیدن کردم چون به دلیل این افسردگی احساس شرمندگی می کردم از معاشرت با دوستانم امتناع می ورزیدم اگر چه خودم دانشجوی تحصیلات تکمیلی روانشناسی بودم به طرز احمقانه ای از مراجعه به یک روان درمانگر اجتناب میکردم.
پس از یک ماه انزوای احساسی شروع به نوشتن عمیقترین افکار و احساساتم کردم یادم هست برای یک هفته هر روز بعد از ظهر جلوی ماشین تایپ مینشستم و بین ده دقیقه تا یک ساعت انگشتانم در حال تایپ کردن بودند. ابتدا درباره ازدواجمان نوشتم اما خیلی زود نوشته هایم بر احساساتم نسبت به والدینم، روابط جنسی، کارم و حتی مرگ متمرکز شدند. هر روز پس از نوشتن احساس خستگی و در عین حال رهایی میکردم. در پایان هفته احساس کردم که افسردگیم در حال ناپدید شدن است. برای اولین بار در آن سال (شاید برای اولین بار در زندگیم) احساس کردم معنا و جهتی در زندگی پیدا کرده ام. در نهایت احساس کردم که همسرم را عمیقا دوست دارم و متوجه شدم چقدر به او نیاز دارم.
هشت سال پس از این رویداد بود که سعی کردم بفهمم چرا نوشتن افکار و احساسات عمیق خود تا این اندازه برای من راهگشا بوده است. نوشتن سبب شد که من از یک شخص منزوی و تودار، به یک فرد باز و صریح تبدیل شوم … اگر تجربه ی من مصداقی داشته باشد فکر میکنم نوشتن درباره ی مشکلات خود باید اثری مشابه صحبت کردن درباره ی آنها داشته باشد.”
پنبیکر در اثر این تجربه طی دو دهه پژوهش نظام دار نشان داد که صحبت کردن درباره ی آسیبها و مشکلات زندگی و همچنین نوشتن درباره آنها چه فواید جسمانی و روانشناختی گسترده ای دارد.
اغلب مطالعاتی که در خصوص پیامدهای نوشتن افکار و احساسات عمیق خود انجام شده به صورت آزمایشگاهی بوده است. شرکت کنندگان را در مطالعات معمولا به دو یا سه گروه زیر تقسیم میکردند تا درباره ی تجارب آسیب زای خود بنویسند: یک گروه باید فقط احساسات و هیجانهای خود را حین نوشتن خالی کنند. گروه دیگر باید فقط درباره ی واقعیتهای رخ داده در زمینه ی تجربه ی آسیب زای خود بنویسند و گروه سوم باید هم درباره ی واقعیتها و هم احساسات خود در خصوص تجارب آسیب زا بنویسند. در چنین پژوهشهایی همه گروهها به مدت ۱۵ الی ۲۰ دقیقه و برای چهار روز متوالی در یک اتاق مناسب و در تنهایی شروع به نوشتن موارد خواسته شده میکردند.
نتایج نشان داد د بهبود نوشتن از نوع گروه سوم، بر مشکلات جسمانی نقش موثری دارد. افزون بر این اعضای گروهی که افکار و احساسات عمیق خود را مینوشتند نسبت به آینده خوش بین تر بودند و وضعیت خلقی بهتری به نسبت گروههای دیگر داشتند. اضطراب و افسردگی نیز کمتر بود.
در مطالعات دیگری نیز اثر مستقیم ارتباط برقرار کردن با افکار و احساسات عمیق، خود از طریق نوشتن بر عملکرد سیستم دفاعی بدن نشان داده شده است. یافته ها در این خصوص نشان داد که نوشتن عمیق ترین افکار و احساسات درباره ی رویدادهای آسیب زا، تا شش هفته سبب عملکرد سریع تر و بهتر لنفوسیتها گروهی از سلولهای سفید (خون) در برابر باکتریها و ویروسها میشود .
در مطالعات دیگری در همین زمینه مشخص شد که ارتباط عمیق با خود از طریق نوشتن، نسبت سلولهای کمک کننده را در مقابل سلولهای مهاری سیستم دفاعی بدن بالا میبرد. چنین تغییری دال بر عملکرد بهتر سیستم ایمنی بدن است.
یکی از مطالعات جالب دیگر که در زمینه ی پیامدهای نوشتن افکار و احساسات عمیق خود انجام شده به اخراج مهندسان کمپانی کامپیوتر دالاس مربوط است. در سال ۱۹۹۴ این کمپانی مجبور شد ۱۰۰ مهندس ارشد خود را از کار برکنار کند و پس از گذشت چهار ماه هیچ یک از آنها نتوانسته بودند کار پیدا کنند. 4 روز و هر بار 30 دقیقه تمرین نوشتن انجام دادند: گروه اول، احساسات خود از بیکار شدن، گروه دوم، راههای پیدا کردن کار، گروه سوم، بدون دستورالعمل. یک ماه بعد 53 درصد گروه اول شغل پیدا کردند و 18 درصد بقیه گروهها شاغل شدند. پردازش خشم و خصومت نسبت به کارفرمای سابق، منجر شد در مصاحبه های شغلی بهتر عمل کنند.
بنابراین نوشتن افکار و احساسات عمیق خود با تعمیق شناخت از خود و رویدادهای زندگی همراه است. کاهش سرعت فکر در صحبت کردن و نوشتن، منجر به پردازش بهتر و کاملتر هیجانات و یکپارچه کردن آنها میشود. دیدن تجارب خود از منظری وسیعتر و درک عناصر و ارتباط رویدادها، کاهش درگیری هیجانی با مسایل، ساده کردن درک تجارب خود و افشاگری آزاد و رها، بدون سانسور و ترس از قضاوت دیگران منجر به خودشناسی کاملتر و یکپارچه شدن فرایندهای هشیار وناهشیار فرد میشود.