به مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره هم آفرین خوش آمدید

مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره هم آفرین

شفقت‌به‌خود چیست و چگونه ما را تحت تاثیر قرار میدهد

روان‌شناسان سالها بدنبال جایگزین مناسبی برای مفهوم ارزش‌خود بودند که معایب این سازه را نداشته باشد، در همین راستا مفهوم “شفقت‌به‌خود” را از فلسفه‌ی بودیسم در فرهنگ شرق برگرفتند. شفقت شامل در تماس بودن با رنج دیگران، آگاه شدن از درد دیگران و اجتناب نکردن از آن، احساس مهربانی نسبت به دیگران و تمایل برای کاهش رنج آنهاست که نیازمند یک فهم بدون قضاوت از شکست یا اشتباه است، پس اعمال یا رفتارها در یک زمینه‌ی مشترک جایزالخطا بودن انسانی در نظر گرفته می‌شوند.

شفقت‌به‌خود

بنابراین شفقت به خود شامل در تماس بودن و پذیرا بودن رنج خود، اجتناب نکردن از آن، ایجاد تمایل برای کاهش رنج خود و برخورد مهربانانه با خود است. شفقت به خود نیز نیازمند فهم بدون قضاوت از درد، نواقص و شکست‌های خود است، پس تجربه‌ی خود به عنوان قسمتی از تجربه‌ی بزرگتر انسانی در نظر گرفته می‌شود.

شفقت‌به‌خود باعث می‌شود فرد تجربیات خود را در منظر تجربیات مشترک انسانی ببیند و دریابد که رنج، شکست و نقص اقتضای انسان بودن است و همه‌ی افراد- که من هم یکی از آنها هستم- ارزش شفقت کردن دارند. کمتر قضاوت کردن نسبت به خود، منجر به کمتر قضاوت‌کردن نسبت به دیگران می‌شود، پس مانند مقایسه‌ی خود با دیگران نیازی به افزایش یا دفاع از ارزش‌خود وجود ندارد. شفقت به خاطر اینکه خود برتر یا شایسته‌تر است او را بزرگ نمی‌کند، بلکه افراد، ارتباطشان با یکدیگر و برابری‌شان را تشخیص می‌دهند. داشتن شفقت‌به‌خود، منجر به بخشیدن شکست‌ها و نقاط ضعف خود و احترام گذاشتن به خود به عنوان یک انسان-بنابراین محدود و ناکامل- می‌شود. در واقع شفقت‌به‌خود یک انسجام متعادل میان دغدغه برای خود و دغدغه برای دیگران است، حالتی که محققان آن را برای عملکرد روانی بهینه ضروری می‌دانند.

در حالیکه داشتن شفقت‌به‌خود نیازمند این است که فرد به انتقاد سخت‌گیرانه از خود به خاطر شکست یا نرسیدن به استانداردها نپردازد، به معنی توجه نکردن یا اصلاح نکردن این شکست‌ها نیست. بلکه، به این معناست که اعمالی که برای عملکرد بهینه و سلامتی لازم هستند (و داشتن شفقت، به خود یعنی فرد به بهزیستی خودش تمایل دارد) با ملایمت و شکیبایی پیگیری می‌شوند. بنابراین شفقت‌به‌خود به علت توجه به ضعف خود منجر به انفعال و سکون نمی‌شود، بلکه نداشتن شفقت‌به‌خود به احتمال بیشتری به انفعال می‌انجامد. تمایل درونی به شفقت یک نیروی انگیزشی نیرومند برای رشد و تغییر فراهم می‌کند. در واقع داشتن شفقت‌به‌خود مستلزم رها کردن رفتارهای آسیب‌زای فرد و ترغیب فرد برای انجام کارهایی-حتی اگر دردناک و دشوار- است که برای بهزیستی‌اش لازم است.

مؤلفه‌ها‌ی شفقت‌به‌خود

در زمان مواجهه با تجربه‌ی رنج یا ضعف شخصی، شفقت‌به‌خود دربرگیرنده‌ی سه مؤلفه‌ی اساسی است:

  1. مهربانی با خود: اختصاص مهربانی و فهم، به جای قضاوت سخت‌گیرانه و ‌انتقاد نسبت به خود.
  2. اشتراکات انسانی: در نظر گرفتن تجربه‌ی خود به عنوان قسمتی از تجربه‌ی بزرگتر انسانی به جای در نظر گرفتن آن به صورت جداگانه و در حالت انزوا.
  3. بهوشیاری: نگاه‌داشتن افکار و احساسات دردناک، در یک آگاهی متعادل به جای همانندسازی فزاینده با آن.

اغلب زمانی که موضوع ناراحت­کننده منشأی غیر از اشتباه شخصی دارد –زمانی که شرایط زندگی دردناک می­شود یا تحمل آن سخت می­شود-  شفقت شامل حال فرد می­شود. حال آنکه به همان اندازه مناسب است، شفقت‌به‌خود در موقعیت­هایی به کار گرفته شودکه واقعه‌ی ناراحت­کننده ناشی از شکست­ها، اعمال نابخردانه یا نواقص فردی است. با وجود آنکه اغلب افراد به گفته خودشان در برخورد با خود رفتاری خشن­تر و ناملایم‌تر نشان می­دهند تا در برخورد با دیگران. افرادی که خصیصه شفقت‌به‌خود بالاتری دارند، با خود به همان اندازه مهربانند که با دیگران مهربان هستند.

مؤلفه مهربانی با خود اشاره دارد به گرایش فرد به آنکه در مواجهه با ابعادی از شخصیتش که برایش دوست­داشتنی نیستند، به جای برخورد انتقادی یا قضاوت توأم با سخت­گیری به مراقبت از خود و درک خود بپردازد. به­عنوان مثال این افراد با کاستی­هایشان به ملایمت و آرامی رفتار می­کنند و با خودشان به زبانی صحبت می­کنند که از لحاظ هیجانی لحنی حمایتگرانه دارد، به­ جای سرزنش کردن و حمله به خود برای نقص‌هایی که دارند، پذیرشی گرم و نامشروط نسبت به خود نشان می­دهند (حتی­اگر این ویژگی شخصیتی خاص، مشکل­ساز شناخته شود و نیاز مند تغییر باشد). همچنین زمانی­که شرایط زندگی سخت و ناراحت­کننده می­شود،  این افراد به­جای آنکه صرفاً با تمرکز بر شرایط بیرونی به کار خود ادامه دهند و برای کنترل یا حل کردن مشکل تلاش کنند، بر درون متمرکز می­شوند تا خود را تسلی دهند. شفقت‌به‌خود عبارتست از اینکه فرد رنجی را که در گذار با فشار روانی­اش تجربه می­کند، بهبود بخشد.

احساس مشترکات انسانی، مؤلفه دیگر شفقت‌به‌خود، عبارتست از تصدیق این­که تمام انسان­ها ناقص هستند، شکست می­خورند، اشتباه می­کنند و ممکن است دست به رفتارهای ناسالم بزنند. شفقت‌به‌خود، تجارب شکست فردی را به تجارب مشترک بشری پیوند می­زند، چنانکه ویژگی­های فردی هر کس در چشم­اندازی وسیع و همگانی به نظر می­رسد. همچنین دشواری­ها و کشمکش­های زندگی به شکل تجارب مشترک انسانی در­می­آیند بطوریکه فرد زمانی که رنجی را تجربه می­کند، احساس می­کند که به دیگران پیوسته است . اما اغلب اوقات، افراد زمانی که به کاستی­های شخصی­شان فکر می­کنند احساس انزوا و جدایی از دیگران دارند، به این شکل که احساس می­کنند نقص آنها خطایی بوده است که باقی نوع بشر سهمی از آن ندارند. همچنین افراد زمانی که شرایط سختی را در زندگی تجربه می­کنند اغلب به دام این فکر می­افتند که تنها کسانی­اند که در کشمکش هستند و احساس انزوا و جدایی ازدیگر  افرادی دارند که احتمالاً به زندگی شاد و نرمال­شان ادامه می‌دهند.

بهوشیاری، مؤلفه سوم شفقت‌به‌خود، عبارتست از آگاه بودن از آنچه در لحظه حال رخ می­دهد به شیوه‌ای واضح و متعادل، چنانکه فرد جنبه­هایی از شخصیت یا زندگی­اش را که دوست ندارد نه نادیده بگیرد و نه به نشخوار کردن پیرامون آنها بپردازد. پیش از هر چیز ضروریست فرد دریابد که رنج  می­کشد سپس به دنبال آن نسبت به خود شفقت ابراز دارد. بسیاری از افراد زمانی که به وضوح در حال رنج کشیدن هستند، برای آگاهی یافتن از رنج خود درنگ نمی­کنند چرا که مشغول قضاوت کردن در مورد خود یا مقابله کردن با چالش­های زندگی­اند. بهوشیاری عبارتست از نوعی خارج شدن از خویشتن و مشاهده تجارب خویش از منظری بالا به­طوریکه تجربه، عینی­تر و با عمق بیشتر به­نظر آید. بنابراین بهوشیاری شیوه­ای برای ایجاد ارتباط با خود فراهم می­کند که از طریق آن وجهی از خود، وجه دیگر خود را مورد شفقت قرار دهد. همچنین بهوشیاری مانع تمرکز زیاد بر مسئله رنج­آور و پیگیری مستمر آن می­شود. همانندسازی فزاینده که نقطه مقابل بهوشیاری است، عبارتست از “تمایل فرد به نشخوار و تمرکز وسواسی بر افکار و هیجانات منفی مرتبط با خود، چنان­که فضای روانی مورد نیاز برای برخورد شفقت­گرانه با خود در دسترس نباشد”.

خاستگاه شفقت‌­به‌خود

به­ نظر می­رسد تجارب نخستین زندگی، در شکل­گیری شفقت‌به‌خود نقش دارد. شفقت‌به‌خود تا حد زیادی از سیستم دلبستگی فرد ناشی می­شود، به این شکل که افرادی که در محیط­های ایمن رشد کرده­اند و از روابط حمایتگرانه مراقبین­شان برخوردارند در برقراری ارتباط با خود به شیوه­ای شفقت­گرانه و مراقبت­کننده توانمند می­شوند. در مقابل کسانی که در محیط­های ناایمن، پراسترس یا تهدید­کننده رشد کرده­­اند و در معرض پرخاشگری و انتقاد مداوم از سوی مراقبین­شان بوده­اند، به رفتارهای خود­انتقاد­گرانه بیشتر گرایش دارند. روابط مادری انتقادگرانه و روابط خانوادگی پر­استرس با شفقت‌به‌خود در جوانان رابطه منفی دارد. محیط خانواده به شکل دیگری نیز می­تواند بر رشد شفقت‌به‌خود اثر بگذارد و آن نوع واکنشی است که والدین در مواجهه با شکست­ها یا دشواری­های زندگی نشان می­دهند (خود را سرزنش می­کنند یا با خود با شفقت رفتار می­کنند).

شفقت‌­به‌خود و تنظیم هیجانات

سازه‌ی شفقت‌به‌خود با سبک‌های مقابله و تنظیم هیجانات نیز مرتبط است. تنظیم هیجانات به فرایندهایی اطلاق می‌شود که افراد از طریق آنها با منحرف کردن توجه خود از هیجانات‌شان، شدت و مدت زمان برانگیختگی هیجانات‌شان را تنظیم می‌کنند و در مواجهه با شرایط استرس‌زا و‌‌ ناراحت‌کننده، ویژگی‌ها و معنای حالت‌های احساسی خود را تغییر می‌دهند. به طور سنتی سبک‌های مقابله هیجان محور، بیشتر به صورت اجتناب هیجانی مشاهده شده ‌است،و واکنش به دشواری‌ها بیشتر به صورت مکانیزم‌های دفاعی برای انکار و دور کردن توجه فرد از مشکلات به جای مواجهه‌ی مستقیم با آنها دیده می‌شد. این در حالی است که اخیراً، روان‌شناسان تشخیص داده‌اند که سبک‌های مقابله‌ی هیجان‌محور نیز می‌تواند مفیدتر و مؤثر‌تر باشد. تحقیقات نشان داده‌اند که راهبردهای مقابله با رویکرد هیجانی که در آن افراد تلاش‌های مؤثری برای حفظ آگاهی، فهم و درک هیجانات‌شان دارند با سازگاری‌های مثبت روان‌شناختی در ارتباط است و از بسیاری جهات شفقت‌به‌خود می‌تواند به عنوان یک راهبرد مقابله‌ای هیجان محور مفید در نظر گرفته شود. از آنجا که شفقت‌به‌خود، نیازمند آگاهی بهوشیارانه از هیجانات خود است، دیگر از احساسات دردناک و ناراحت کننده اجتناب نمی‌شود، بلکه با مهربانی، فهم و احساس اشتراکات انسانی داشتن، به آنها نزدیک می‌شویم. بنابراین هیجانات منفی به حالت احساسی مثبت‌تری تبدیل می‌شوند و به ما فرصت درک دقیق‌تر شرایط و انتخاب کارهای مؤثر برای تغییر خود یا شرایط به صورتی اثربخش و مناسب می‌دهند. بنابراین شفقت‌به‌خود می‌تواند به عنوان جنبه‌ای از هوش هیجانی در نظر گرفته شود که شامل توانایی نظارت بر هیجانات خود و استفاده‌ی ماهرانه از این اطلاعات، برای فکر کردن و عمل کردن است.

منابع

Ghorbani, N., Watson, P. J., Chen, Z. & Noorbala, F. (2012). Self-Compassion in Iranian Muslims: Relationships With Integrative Self-Knowledge, Mental Health, and Religious Orientation. International Journal for the Psychology of Religion, 22:2, 106-118.

Leary, M. R., Tate, E. B., Adams, C. E., Allen, A. B., & Hancock, J. (2007). Self-compassion and reactions to unpleasant self-relevant events: The implications of treating oneself kindly. Journal of Personality and Social Psychology, 92(5), 887-904.

MacBeth, A., Gumley, A. (2012). Exploring compassion: A meta-analysis of the association between self-compassion and psychopathology.  Clinical Psychology Review. 32, 545–552

Neff, K.D., & McGehee, P. (2010). Self-compassion and psychological resilience among adolescents and young adults. Self and identity, 9: 3, 225 — 240.

Neff, K. D. (2009). The role of self-compassion in development:  A healthier way to relate to oneself. Human Development, 52, 211-214.

مقالات مرتبط با شفقت‌به‌خود :

یک نظر

  • اکبری گفت:

    چقدر مفهوم جالب و مورد نیازی هست! لطفا روشهای یادگیری و تمرین کردن آن را هم بنویسید

  • دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *